User برای تک تک فردوسیهای عزیز

سلام به همه فردوسیهای قهرمان در سراسر جهان
با توجه به مسایل اخیر که از جانب آدم های عقده ای صورت گرفته پسورد وبلاگ پس از مصوبه 5 خرداد که پس از نشست اضطراری اعضا دایم فردوس در تهران صورت گرفت عوض شد. بمنظور جلوگیری از سو استفاده آدم هایی که از کمبود توجه رنج می کشن اینجانب به نمایندگی از طرف همه دوستان عزیز فردوسی تصمیم گرفتم به منظور پیشگیری از سو استفاده های مشابه و مشخص بودن هویت اشخاصی که در وبلاگ مطلب می نویسند به تک تک فردوسیهای عزیز user خودشان را بدهم. دوستان عزیز به من mail بزنین تا براتوون دعوتنامه بفرستم. از کسانی هم که پسورد Admin وبلاگ رو دریافت کردن یا می کنن به هیچوجه از آن استفاده نکنن و هر شخص فقط از user خودش استفاده کند تا دوباره پسورد لو نره اگرم پسوردی لو بره ماله همون شخصه که می شه دوباره به شخص user جدید داد. اینجوری اگر پسوردی لو بره راحت تر می شه آدم های عقده ای رو پیدا کرد.
از همه عزیزان خواهشمندم که در هیچ شرایطی از admin استفاده نکنین.
منتظر mailهای فردوسیهای عزیز هستم.
در ضمن در mail دعوتی که براتوون ارسال می شه link آخری را click کنین.
پایدار باشید.
شاهو
نظرات 49 + ارسال نظر
ساعدی شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ

ای ول شاهو دمت گرم.

سیامک شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ http://siamakslaimy.blogsky.com

سلام . خسته نباشید
مطالبتون باحاله .
به ما هم سر بزنید .

نویسنده گمنام شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:08 ب.ظ

یه یوزر بده شاهوی عزیز........به نام نویسنده گمنام......میخوام حال سیامک رو بگیرم..... حالم از هرچی فردوسیه بی جنبه است به هم میخوره.....

نوپا شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

باسلام خدمت شما
ممنون می شوم نظرات گرانبهای شما را در باره شعرهایم بدانم
به امید دیدار

سیامک شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:56 ب.ظ

تا وقتی معلوم نشده کی هستی هر چقدر دلت میخواد حال همه رو بگیر

فقط مواظب باش نفهمم کی هستی

خیلی مواظب باش

شاهو شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ

سلام
برای اعضا زیر دعوت نامه ارسال گردید. اگر کسی دریافت نکرده به من mail بزنه. بقیه فردوسیهای عزیز email آنها رو نداشتم. به من mail بزنین در اولین فرصت اقدام می شه.
1- حشک
2- حاج محسن
3 سیای عزیز
4- دلاوری ساعدی
5-شلمبرژر

شاهو شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام
دعوت نامه دومی درسته. اولی اشتباه شد (-:

نویسنده گمنام شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:49 ب.ظ

سیا من همین حالا هم پسورد رو میتونم گیر بیارم......سر به سرم نذار...... من حالم رو باهات کردم..... میخواستم حال یکی دیگه رو هم بگیرم که قاطی نکرد خودش رو..... بقیه هم عاقلانه عمل کردن....یعنی عقب کشیدن.....فقط پسورد عوض کردن....میخوام بدونی که ازت نمیترسم...... به اهوازیهایی که پسورد میدی بگو تو تنهایی کانکت بشن...من مثل سایه ام......همه جا هستم(تهران هم هستم...شاید هم نباشم.....).....من اولش فقط میخواستم باهاتون شوخی کنم...ولی خودتون خواستید... یه مردانگی هم کردم...یادت باشه که من پسورد رو گیر آورده بودم ولی عوضش نکردم.... به ذهنم رسید ولی نکردم....یه تیکه دیگه هم اومدم...که فحش ندادم....بدون که تو با یه سایه طرفی...خلاصه بی خیالت نمیشم اگه بی خیالم نشی.... بدون نفر بعدی هم تو کار هست... اگه نامردی باشه...دیگه توضیح نمیدم... من بالاخره سایت فردوس رو منحل میکنم.... فقط به خاطر یه چیز..... (بهت نمیگم تا بسوزی...)..... یادت باشه که با همدانشگاهیات خوب باشی .....سلام یادت نره عزیزم.... دیگه من رفتم تا یه روز تا باز بهونه دستم بدی....تو یا هر فردوسی کثیف دیگه.............

نویسنده گمنام شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:00 ب.ظ

حاج محسن (به قول فردوسی ها....) نفر دوم تویی........ مراقب باش..... همین. توی نظرات حالت رو میگیرم... از این به بعد با من طرفی اصفهونی پول پرست................ فهمیدی......................................................................................................................................................................................................اگه مودب باشی بی خیالتون میشم.........فقط ضر نزنی ها..

سیامک یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ق.ظ

هیچ غلطی نمی کنی جوجه
اینقدرم گهنام گهنام نکن
بی صبرانه منتظرم اون مردونگیت بجنبه بگی کی هستی شلوارتو بکشم رو سرت عوضی
بی خیالتم نمی شم ببینم چیکار می تونی بکنی

نویسنده گمنام یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ق.ظ

یکی به این پشه بگه بره کنار....... سوژه بعدی اون اصفهونیه که مثل موش رفته تو سوراخ....بچه دیگه با تو حال نمیکنم.... میخوام حال این طرف رو بگیرم.... شنیدم تو به قول خودتون شورای فردوس چند گروه شدید... یه عده نوشته های منو تحلیل میکنیدو حدس از خودتون ترشح میکنید... یه عده جاسوس شدید و سرک میکشید تو کامپیوتر بچه ها.... یه عده هیستوری چک میکنید...یه عده یه دستی میزنید تا مچ بگیرید... خلاصه با هماهنگیهای شما من دورتر میشم..... البته دیگه حوصله سرک کشیدن به این وبلاگ رو ندارم... به کلاسم نمیخوره... یه تصویه حسابی بود حل شد.....دیگه با اصفهانیه ام کار ندارم.... راستش میخواستم برا رو کم کنی این وبلاگ رو ببندم.... خیلی هم به پس admin نزدیک شدم.....نزدیک تر از اونی که فکرش رو بکنید.... ولی دیگه حوصلهاش رو ندارم.... سیا ارزش این رو نداره بیش از این براش وقت گذاشت... هر لر فقط ۲ ساعت میشه حالش رو گرفت بعضی هاشونم کمتر(اگه توهین به دیگری حساب نشه....).... دیگه بی خیال شدم.....برین خوش باشید...این آخرین پیام بود.

ادریس یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:51 ب.ظ

شاهو میل منو که داری
user منو بد بیاد، پس Admin رو هم فراموش نکن.

احمد یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:26 ب.ظ

شاهو لااقل میلتو میذاشتی
user منو بده
Ahmadaminkhalili@yahoo.com

عبدالمالک یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:27 ب.ظ

اعضای دایم را زیاد کنید یا چرخشی باشه

سیامک یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:54 ب.ظ

خوبه
سگو چه بزنی چه بترسونی
همین که کونتو جمع کردی گم شدی کافیه
از اولش باید تو همون سولاخی که بودی میموندی جوجو

امین یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:30 ب.ظ

عجب چاقو چاقو کشی شده فردوس !
یکی منو بگیره

مزاحم یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:39 ب.ظ

«تصویه» رو با کدوم ص می نویسن نویسنده گمنام؟ :))
اینکه تسویه رو اینطوری نوشته یعنی بی سواته و این یعنی یکی از خودهامونه . . . . :o
بالاخره هر کی هست ما تحتش از یه جایی می سوزه و داره خالی می کنه خودشو. اگر هم که ما تحتش مشکلی نداشته باشه حتما سادسمیه. مشکل داره. بچه ها جون بذارین حالشو بکنه. می گن نباید به این جور آدما خندید یا دستشون انداخت. بذارین لذت ببره از زندگیش. آخی! جوونه اذیتش نکنین گناه داره خدا رو خوش نمی آد !!!!!!! خوب بود تو هم مثل اون بودی؟!!!!!

فردوسی پاکزاد دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ب.ظ

میگم این یاروه اگه بگه کیه لرای فردوس حتماُ از گمنام بودن به مفقودالاثر تبدیلش میکنن. خوب شد نگفت کیه و رفت. الا ای آنکه آمدی و رفتی لااقل میگفتی که هستی
زمیان سیا و فرشید وحسنوند!! یکی تو را آبگوشت میکرد
از این پس بایدت از لر فراری اگر داری امید زنده ماندن
زگمنامی هراسان باش ای دوست
که لرها میکنند از تو تک پوست

فردوسی پاکباز

مهناز دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ

میگم اینجا چه خبره؟؟؟ من میخوام با این گمنامه دوست بشم . خوشم ازش اومده.. تنها جلوی یه لشگر وایساده و مقاومت میکنه. اخه مگه چکارش کردین که آتیش گرفته.!!! اگه تونستید یه user هم به من بدید ... میتونم براتون مطالبی از سکس نوین بنویسم واینکه خانمها از چه حالتهای سکسی چه مقعدی و چه دهانی و چه از راه فرج خوششون میاد. هر کی این گمنام رو دید بهش بگه دوسش دارم و میخوامش. از سیا هم بدم میاد میخوام سر به تنش نباشه. شاهو تو رو هم دوست دارم عزیز دلم..

مرجان دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ب.ظ

بچه ها این مهنازه ایدز داره.. میخواد گمنامه رو بکشه. بهش بگید کاندوم بذاره. بای

[ بدون نام ] دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ب.ظ

حا حااااااااااااااااااااااااااا............. بچه ها ترسیده.
مامانشو فرستاده. مامان مهناز ما فردوسی ها دووست داریم. user چیه امشب بیا خونه موون تا admin رو بهت نشوون بدم.

محور شرارت دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:46 ب.ظ

مهناز جان ما خودموون روش اختراع می کنیم. همه فردوسی ها تو این کار خبره هستن. از سکس با گربه گرفته تا ببر و شیر و فیل- دختر- پسر-پیر زن-پیر مرد-کوچیک-بزرگ همه جورشو بلدیم . در ضمن لازم نیست اسم عوض کنی هموون نویسنه گمنام مگه چش بود؟

بن لادن دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:00 ب.ظ

من و القاعده ام حریف فردوس نشدم حالا توی جینده با او بچت که کین میده آمدید ایجا چکا کنید... اینا آدم و گیر به و سگ حالیشان نی... بیچه از ای و یبلاگه خوته گم کنه ها و بعدیش وا او نینهات بیو عیراق یا افغونستو بیدم با ای ملا ما یه نشقه بریزیم سی ای فردوسیا. وا ننهات بیایی ها تا راه بیم.

اکبر گنجی دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 ب.ظ

مثه سگ داره از ترس میلرزه. بدبخت مگه مرض داری با دم شیر بازی می کنی. مگه فردوسی ها مثل دوستای خودت بی خایه ن. جرت می دن. پاره ت می کنن. ازین به بعد باید شبا همش کابووس ببینی.

یک فردوسی دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:51 ب.ظ

خیرالله دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:09 ب.ظ

بابا این مهناز خیلی چاقه(ّfat)
مثل اون گمنام کیر تو دهن
مواظب باشین
داره دام پهن میکنه
آخه اون اینجوری میکنه

فرشید دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:09 ب.ظ

سلام خدمت همه دوستان فردوسی
با اینکه نمی دونم چی شده و لی یه جمله میگم:
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
یادداشت ها رو خوندم و سر در نیوردم که این یارو کیه؟؟؟ و از کجا پیداش شده؟؟ ولی هر کی هست فردوسی ها رو نمیشناسه. بهش میگم اینجا جای این جور کارا نیست. کم سواد اعضای این وبلاگ منم که یه لیسانس خشک وخالی دارم. اینجا جای این کارا نیست. خوشحالم که باز بچه ها رو در کنار هم میبینم. به سیا هم میگم که این یارو میخواد خودشو بزرگ کنه با این کاراش اصلا جواب نده سگی رو که ترسیده باید بی اعتناش کرد اینجوری میپیچه به پای خودش و دوستاش. اگه مرد بود اینجور که ادعا داره از اسم گمنام و مهناز و ..استفاده نمیکرد . راستش من نمیدونم از کجا این ماجرا شروع شده. ولی بچه ها خوب تو پوزش زدند. این اتحاد مثال زدنیه. ولی هر چی بود باز فهمید با همه بچه ها طرفه و اینجا وبلاگ فردوسیهاست وهمه اول برادرند بعد رفیق. دلم برا همتون تنگ شده. مخلص همه شما . یا علی.

غلام رسول دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:20 ب.ظ

سلام
بچه ها این گهه داره پیدا میشه
تا ۸۰٪ پیش رفتیم
منتظر حمایت ملت رشید فردوس

فردوسی دلیر دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:34 ب.ظ

ملت رشید فردوس
با جانفشانی و حمایت همه شما عزیزان
با یادداشت های دلاورانه تان. به حول و قوه الهی دفع فتنه شد.
شما عزیزان پیروز این میدان بزرگید.
دشمن با خیالات پوچ و وهم میخواست میان برادران فردوس اختلاف بیندازد.
مهناز ها و مر جانها را با اسامی گمنام به میانتان فرستاد.
تا در وبلاگ و سپس در خانه هاو بعد در قلبتان رخنه کند.
اما اینجا فردوس است.
اینجا دیار کردهای غیور (شاهو و ارش و وحید و اصغر و روح ا.. ) دیار لرهای باصفا (سیای عزیز و فرشید با مرام)
دیار خراسانیهای خرم (محمد و امیر و احمد ) و دیار شمالیهای سبز (ادریس قهرمان و امین دوست داشتنی ) اینجا دیار محسن است. اینجا دیار عاشقان است.
فتنه دفع شد.
تبریک میگویم ای عزیزان ایران.
البته همه دوستان دیگر نیز با ما هستند سعادت عزیز.. سید جواد عزیز... ودیگر دوستان با صفامان.
والسام و علی من تبع هدی
سید فردوسی دلیر

یاور طغرل دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:38 ب.ظ

یارو داره پیدا میشه.. گروه دوم عملیات هم پیگیریشون ادامه داره.. فقط اینو بگم تو زمان دانشگاه یه ضد حال اساسی از فردوسی ها خورده.
حالا با مامان مهنازش میخواد جبران کنه.
میگیریمش و رسواش میکنیم.
ما هم تا ۷۵٪ پیش رفتیم.
منتظر باشید.

ادریس دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:29 ب.ظ

احترام به والدین از واجباته.

متاسفم، نمی خواستم این راز رو از من بشنوی ولی دیگه چاره ایی نیست!!!
تو اصلا میدونی بچه کیا هستی؟؟
اگه ازش بپرسی، میفهمی و اون وقت معنی احترام به فردوسیها را درک خواهی کرد.
باریکلا، بچه خوبی باش.
بای

محسن سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:19 ق.ظ

چه خبره!!!!
بابا ایول به همتون!من به عنوان یکی از فردوسیها(مخلص همتون) اولا سه سالگی وبلاگو تبریک میگم واز همه تشکر میکنم که نظر میدن و وبلاگو پر بیننده کردن.دوم اینکه در جریان این بگو مگوها نیستم یکی یه لکچری بده!!سوم:شاهو جان یه یوزر بده بیاد به mohsenxp@gmail.com چهارم:این یاروهه کیه؟از طرز نوشتنش معلومه از بهزیستی حقوق میگیره!!!!!حق رای هم نداره پیداس!!!!چون اینجا که میتونه نظر بده بی جنبه بازی در میاره!!لایکلف الله نفسا الا وسعها.بابا این بیچاره رو ول کنید کارای مهمتری داریم تا بخوایم جواب اینو بدیم.
در ضمن من پول خیلی دوست دارم ولی نمی پرستمش!!متوجهی کسی که جرات نداری اسمتو بگی بزدل!!!!
بازم از همتون تشکر میکنم.

شاهو سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:13 ق.ظ

سلام به همه دوستان عزیز.
بابا ای ول دمتوون گرم. مثه قدیما همه پشت به پشت هم محکم ایستادین. من که خیلی حال کردم.
آخه نویسنده گمنام که حالا موش شدی به اسم مهناز میای تورو چه به user و وبلاگ نویسی. مرحوم خاقانی گفته:

خَرَکى را به عروسى خواندند
خر بخندید و شد از قهقهه سست‏
گفت من رقص ندانم به‏خدا
مطربى نیز ندانم به‏درست‏
بهر حمّالى خواندند مرا
کآب نیکو کشم و هیزم چُست

تو برو به کارات برس عزیزم.

یا حق

سیامک سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:49 ب.ظ

ولی بدم نشد یه نفر یه جاش سوخت گیر داد به ما
وبلاگه کلی ترافیک پیدا کرد
از خیلی هام که مدتی پیداشون نبود یه خبری بدست آوردیم

خلاصه به خاطر حمایتهای بی دریغتون به شما جامعه دوستان افتخار می کنم

به کوری چشم هر چی آدم بی ظرفیته

امین شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ق.ظ

سلام به همه دوستان عزیز
راستش من نمیخواستم خودم رو قاطی کنم.. ولی دلم نیومد وقتی همه یه چیزی میگن ما چیزی نگیم.. میگم ما فردوسیها همیشه کنار هم بودیم و ههمیشه هم همدیگر رو دوست داشتیم.. از شبای امتحان گرفته تا همین الان که همدیگر رو حمایت میکنیم.. به هر حال خوب پوزش رو زدیم... از همهتون ممنونم.. یا علی

محسن شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:48 ق.ظ

سلام به ملت رشید فردوس
اگه این عقده ای دلش میخواد یه جا داشته باشه خودش رو خالی کنه.... ما حاضریم یه وبلاگ به نام گمنام عقدهای براش درست کنیم.... اگه دلش خواست یه چیزی بگه... هزینش هم با من... تا بهش ثابت بشه پول پرست نیستم... بای تا بعد

فرشید شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:50 ق.ظ

سلام بچه ها
خوشحالم که همه مثل برادر جلوی این یارو وایسادیم..... من با نظر محسن موافقم

آرش شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:53 ق.ظ

من تازه امروز برا اولین بار اومدم تو این وبلاگ...ولی بعداُ از ساعدی قضیه رو میپرسم... اگه مرد بود میگفت کیه .... خلاصه این یارو اگه پیداش شد بدید بیاد اتاق ۲ فردوس تا من و فرشید و امیر حقش رو بذاریم کف دستش...... ادبش کنیم... یا علی مدد

سیامک شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:14 ق.ظ

آقای گمنام بعد از بی ظرفیت بازیهایی که درآوردی بهت فرصت دادیم تو بخش نظرات وبلاگ ابراز وجود کنی عقده ای نشی
ولی می بینم اینجام به تفرقه انداختن مشغول شدی به اسم اینو اون پیام میذاری

واسه همین از این به بعد فقط می تونی بخونی که ما چی میگیم و حق نظر دادنم نداری
عین یه بچه خوب خفه شدی
بای بای

سیامک شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:27 ق.ظ

متاسفم که نمی تونی اینجا حرفی بؤنی

اطه کاری ىاشتی به خودم مسیج بىه حتما منتقل می کنم

ایمیلم هست

محسن شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ب.ظ

شاهووووووو!
سلام
من از طریق ایمیلی که فرستادی میخوام وارد شم ولی این پیامو میده:
کد عضویت نامعتبر !
متاسفانه کد عضویت شما معتبر نمی باشد. ممکن است کد شما باطل شده باشد و یا قبلا از این کد استفاده شده باشد.

محسن شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ب.ظ

به منم یوزر بدید

[ بدون نام ] شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ

امین شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ب.ظ

میگم خودمونیم عجب گاویه ها
برو پی زندگیت بچه

سیامک سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:41 ب.ظ

مثل اینکه قسمته پیامهاتو فقط من بخونم
خودم پاک کنم و جوابتو بدم

هیچ غلطی نمی تونی بکنی آقای گمنام

اعترافات آخرین گمنام شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:58 ب.ظ

سلام به همه تون
من میخواستم یه کم باهاتون حال کنم که زدید تو پوزم و همین باعث شد یه کم سر به سر تون بذارم.
راستش از عکسالعملهاتون خوشم اومد و ادامه دادم.
از سیا و محسن و ادریس و یکی دیگه که غیر مستقیم بهش توهین شد عذر میخوام.
این متن رو تایید کنید تا همه چی تموم بشه.
راستش من به اسم خیلیها پیام گذاشتم.
اولا فقط محسن و جندا.. و فرشید و یک فردوسی با حال و بی طرف بود.
خواستم به همدیگه شک کنید چون میدونستم با پس admin میفهمید که کیا پیام میذارن.
خواستم شک کنید که نویسنده گمنام یکی از این نامهاست و سعی کردم از طرف اونها پیغام بذارم و احساسات اونها رو بگم تا شک شما قوی تر بشه..... ولی نشد.
شاید شما بیشتر از اونی که من فکر میکردم با هم رابطه داشتید و شاید دوستیتون قوی تر بود.
به هر حال یک سری هم میخواستم همه رو رو در روی هم قرار بدم که نشد... باز شکست خوردم... اینو بگم که تنها هم نبودم... یکی دو نفر کمک میکردن ویکی دیگه هم تو جریان بود ولی قول داد نگه ونگفت... اده ها رو هم مشارکتی میدادیم و اجرا میکردم.
خلاصه معذرت میخوام.
واقعا میخوام منو ببخشید....مخصوصا سیامک عزیز.. من با سیا و فرشید و محسن و امین و همه دوست بودم و هستم..
ادریس هم که نور چشم ماست و باید ببخشه.
آقا محسن هم عزیز ماست و همیشه بزرگوار بوده.
اگه راضی نمیشید میگم غلط کردم.
همین.
یا علی مدد.
گمنام قهرمان .
دورود بر فردوس و فردوسی های قهرمان.
زنده باد بوستان و بهار ۱ و ۲ و گلستان.
یا علی مدد.

نویسنده گمنام یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام
میخواستم بگم که من که عذر خواهی کردم.. دیگه به این سیا بگید که پیگیر نشه من کی بودم... شاهو و ادریس و حشمت و محسن هم تمومش کنند. من معذرت میخوام.
دیروز نزدیک بود لو برم.
با اینکه میخواستم معذرت بخوام.
ببخشید و بیخیال شید.
دیگه قول میدم حتی تو این سایت هم نیام.
اون دو تای دیگه هم بی تقصیرند همش تقصیر من بود.
منم قصدی نداشتم و پیش اومد آخه سیا بیش از حد گیر داد چمن من فکر کردم فکر میکنه کار محسنه که نوشتش رو پاک کرده ویه شوخی میشه ولی اون به هر دوی ما بد گفت و شوخی رو جدی کرد.
آقا سیا تو راست گفتی اون نوشته ربطی به ما نداشت ولی تو هم بد گفتی.
ببخشید .
بای. دیگه نظر هم نمیدم.
خدا حافظ.

امیر یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:15 ق.ظ

سلام. خیلی مخلصیم بچه های فردوس.
شاهو user بده
Masihe_rahil@yahoo.com

مهدی کارگر شورکی شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ب.ظ

دوستان در بوستان چون عزم گلچیدن کنید
اول از یاران دور افتاده یاد من کنید
سلام به همه فردوسی های عزیز
درسته من دورگه بودم ولی با فردوسیها بودم و چاکر همه اونا هستم امیدوارم که منو فرامش نکرده باشید تا حالا درباره این وب خبری نداشتم خیلی خوشحال میشوم که من رو هم یکی از اعضای خود قبول کنید تا بتونم با هاتون ارتباط بیشتری داشته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد