خاطرات گذشته

باید بنویسم،از یادخاطرات گذشته .خیلی وقتها که به یاد خاطرات دوران خوش دانشکده میفتی،کافیه یه سری به آلبوم عکس بندازی،عکس اول،عکس دوم،به عکس سوم نمیرسی که بدجوری دلت واسه اون روزا تنگ میشه،روزایی که هرگز تکرار نمیشن...از بالارفتن از برج ساعت،لب کارون،شلمچه،اروند کنار،اتاق های فردوس،نمایشگاه،همایش،فارغ التحصیلی و... .

از کنار خورون که نمیگم...یادش بخیر کارگرای دانشکده خجالت میکشیدن بیان طرف درختای کنار!!!حتی شنیدم چندتاشونو دیگه توی دانشکده ندیدن!!از سایت کامپیوتر هم که نگم بهتره!به نام شونصد نفر اسم مینوشتیم،یادش بخیر رمضانی(اسم مجعول!!).

از بستنی هایی که ماه رمضون از کنار کارون پیداکردیم بعدش دادیم به ملت بخورن بگم یا از حاج آقاهایی که ماه رمضونا سوژه بودن!!!(یادش بخیر فلانی بجه های خوابگاههای دیگه رو گول میزد ،میگفت تو این اتاق ساندیس میدن،بیچاره طرف هم با شلوارک میرفت پیش حاجی و فلانی فریاد میزد گول خوردی آی گول خوردی!!بهمانی با لگد میزد تو دیوار و غریب آشنا میخوند!!یکی دیگه با دمپایی میکوبید تو در اون اتاق که حاج آقا داشت بیانات میفرمود!!)

از فنچ علی و فنچ ا...،از شبای یلدا،از سینما تاج(نفت)،از امیری(پاساژ کویتیها)،از خوابگاه دانشجوهای پتروشیمی (البته از یخچالشون!!!)،از آزمایشگاه شیمی ،از سلف و حلیم صبحهای جمعه واز خواب زیر کولر گازی.

کاش میشد یه مدت همه جمع میشدیم دانشکده و یه تجدید خاطره ای میکردیم.

جون هرکی دوس دارید نظرتونو بنویسید.

قربون همه نفتیای با مرام!

رمضانی!!!!